السلام علیک یا سلطان خراسان کرامات امام هشتم
|
محدث نوری رضوان الله تعالی علیه در دارالسلام چنین نقل می کند :
یکی از خدمتگزاران حرم مطهر امام رضا علیه السلام گفت : در شب که نوبت خدمت من بود ، در رواقی که به دارالحفاظ معروف است خوابیده بودم ، ناگاه در خواب دیدم که در حرم مطهر باز شد .
خود حضرت رضا علیه السلام از حرم بیرون آمد و به من فرمودند : برخیز و بگو مشعلی بالای گلدسته ببرند و روشن کنند ، زیرا جماعتی از اعراب بحرین به زیارت من می آیند و ایشان در بین راه هستند و راه را گم کرده اند ؛ از طرف طرق (محلی در دو فرسخی مشهد) هم اکنون آنان سرگردانند ، برف هم می بارد ، مبادا تلف شوند! برو : به میرزا تقی متولی بگو چند مشعل روشن کنند و با جمعی بروند و آن زائران را ملاقات کرده ، بیاورند .
آن خادم می گوید : من از خواب بیدار شدم و فوراً از جای حرکت کردم و رفتم سرکشیک را از خواب بیدار کردم و جریان خواب را برایش توضیح دادم ؛ با تعجب برخاست و با یکدیگر آمدیم ، در حالی که برف می بارید ، مشعلدار را خبر کردیم . او با سرعت رفت و مشعلی روی گلدسته روشن کرد . بعد با جماعتی از خدام به خانه ی متولی باشی رفتیم و من خواب را نقل کردم .
متولی با جماعتی مشعل ها را روشن کرده با ما همراه شد و از شهر بیرون آمدیم و به طرف طرق راه افتادیم . نزدیک طرق به زوار رسیدیم آنان در آن هوای سرد میان بیابان سرگردان بودند .
پس از ملاقات جویای حالشان شدیم ، گفتند : ما در شدت برف و طوفان نمی توانستیم راه را تشخیص دهیم ، بالاخره از شدت سرما دست و پای ما از حس و حرکت باز ماند و ما تن به مرگ دادیم و از چهارپایان پیاده شده و همه یک جا دور هم جمع شدیم و فرش ها را روی خود انداختیم و شروع به گریه و زاری کردیم . در میان ما مردی صالح و طالب علم بود . همین که چشمش به خواب رفت ، حضرت رضا علیه السلام را در خواب زیارت کرد .
آن حضرت علیه السلام به او فرموده بود : « قوموا ؛ فقد امرت ان یجعلوا المشعل فوق المناره فاقصدوا نحو المشعل تصادفوا المتولی ؛ برخیزید ؛ دستور داده ام مشعل در بالای گلدسته قرار بدهند ، از روشنایی مشعل به آن سمت حرکت کنید . متولی به استقبال شما خواهد آمد »
این بود که ما حرکت کردیم و به راه افتادیم ، همان جهت روشنایی مشعل را هدف قرار داده ایم تا اینجا که شما به ما رسیدید .
متولی آنان را به شهر آورد و به خانه ی خود برد و پذیرایی نمود . آری حضرت رضا علیه السلام ، ضامن غریبان و امام رئوف است و به زائران و دوستان خود توجهی خاص و فوق العاده ای دارند.
ای نفست چاره ی درماندگان جز تو کسی نیست کس بیکسان
چاره ی ما ساز که بیچاره ایم گر تو برانی به که روی آوریم
یار شو ای مونس غمخوارگان چاره کن ای چاره ی بیچارگان
قافله شد ؛ بی کسی ما ببین ای کس ما بی کسی ما ببین پیش تو با ناله و آه آمدیم معتذر از جرم و گناه آمدیم
برچسبها: حكايات رضوي ---- [ دو شنبه 18 آبان 1394
] [ 8:42 ] [ مریم محمدی ]
[ |
|